رفتی و پاهایت مرا از پا در آوردند
با هر قدم قلب مرا از جا در آوردند
شرمنده ام، بعد از تو خیلی زود موهایم
رخت سیاه ماتم خود را در آوردند
پیشانی ام را خط به خط خواندم در آیینه
نقش تو را از سرنوشت ما در آوردند
صیاد من بودی، ولی صید کسی دیگر
این بار ماهیگیر از دریا درآوردند
این دردها شاید که خود درمان من باشند
شاید که جانم را همین فردا در آوردند
غفور_احمدی
- ۹۵/۰۹/۱۲